کودک در سنین پیش از دبستان، حقایق را تغییر داده و با تخیل خود آنها را شکل میدهد. چنین خصوصیاتی مرحلهای طبیعی از رشد کودک است اما واکنش والدین برای اینکه او واقعا به دروغگویی عادت نکند، بسیار مهم و تاثیرگذار خواهد بود.
معمولا والدین از اینکه فرزندشان حقیقت را نمیگوید، ناراحت و نگران میشوند. آنها در این شرایط از نحوه تربیت خود ناامید شده و در جستجوی علت هستند.
دروغ تا 7 سالگی معنا ندارد!
بچههای کوچک معمولا ناآگاهانه دروغهای کوچکی میگویند. درواقع آنها درست و غلط و تخیل و واقعیت را با هم درمیآمیزند. از سن 2 تا حدود 5 سالگی، کودک برای جلوگیری از ناراحتی دیگران یا ترس از تنبیه، دروغ میگوید. او هنوز در این سنین به خوبی تفاوت رفتارهای درست و اشتباه خود را تشخیص نمیدهد.
همچنین تا سن 6 سالگی، کودک هنوز واقعیت و تخیل را از هم جدا نمیداند و ممکن است برای سرگرمی، شادی و جذابیت بیشتر، مسائل را باتوجه به خیالپردازی خود تعریف کند. به عنوان مثال اصرار دارد که او خوراکی خواهرش را نخورده و فرشتهای از آسمان آن را برداشته است. چنین رفتارهایی بیشتر بازتاب تخیلات و آرزوهای اوست تا دروغهای واقعی!
البته گاه کودک اعتمادبه نفس پایین خود را با دروغ میپوشاند. نمونه این رفتار زمانی است که کودک از دیدن اسباببازی دوستش ناراحت میشود و نوع بهتری که هرگز وجود ندارد را برای او تعریف میکند.
تنبیه؛ مهمترین عامل تداوم دروغگویی
اگر کودک در سنین حدود 6 تا 7 سال که تقریبا با مفهوم تخیل و واقعیت آشنا شده و رفتارهای درست و اشتباه را تشخیص میدهد، همچنان به دروغ گفتن خود ادامه بدهد، نیاز به توجه بیشتری است تا ریشه مشکل مشخص گردد.
تنبیه و مجازات مهمترین عاملی است که کودک را به پنهان کردن حقیقت ترغیب میکند. بسیاری از والدین، ناخواسته در سنین پایین کودک را به خاطر شکستن ظرف، ریختن غذا روی فرش و… دعوا میکنند. برخلاف تصور، این واکنش در ذهن کودک باقی میماند و در موقعیتهای مشابه برای رهایی از تنبیه، حاضر به ابراز حقیقت نیست.
همچنین گاه کودک شرایط زندگی خود را براساس تخیل به دیگران ابراز میکند تا کمبودها را بپوشاند. به عنوان مثال در خانوادهای که کودک دائم شاهد جروبحث والدین است یا به دلایل مختلف امکان برخورداری از اسباببازی، غذا و دیگر امکانات آسایشی را ندارد، تخیلات خود را دخیل کرده و آنها را برای دوستانش در مهدکودک یا مدرسه تعریف میکند.
به فرزندتان دروغ نگویید!
اگر کودک متوجه شود که والدین برای دست به سرکردن او واقعیت را پنهان میکنند، او نیز میآموزد که دروغ گفتن برای رهایی از یک موقعیت راهکار خوبی است. به عنوان مثال او از شما درخواست بیسکوییت دارد و شما به دلیل نزدیک بودن وعده ناهار، به او میگویید که بیسکوییت تمام شد. بهتر است در این شرایط با کلام ساده و محبتآمیز علت امتناع از خواستهاش را بگویید.
گاه نیز کودک شاهد دروغ والدین است و میبیند که برای رهایی از قضاوت، بازخواست و نگرانی، خیلی راحت مسئله را به نفع خود تغییر میدهند. نمونه این رفتار، دیررسیدن به مدرسه به خاطر دیر بیدارشدن است که ترافیک یا بیماری توجیه آن میشود.
حتی در مورد مسائلی مانند فوت یکی از نزدیکان، بیکاری، مسائل خانواده و… نباید پنهانکاری کرد و وقایع باید به او گفته شود. البته دلیلی به بیان تمام جزئیات نیست و باید شرایط روحی کودک نیز درنظر گرفته شود.
چطور کودک را به راستگویی ترغیب کنیم؟
– زمانی که کودک مسئلهای مانند شکستن اسباببازی برادرش را به شما میگوید، رفتار او را تحسین کنید و در عذرخواهی یا جبران آن همراهش باشید.
– همیشه در مورد ارزش راستگویی و پیامدهای آن مانند اعتماد دیگران و… با او صحبت کنید.
– احساسات و هیجانات کودک را بشناسید و به او در درک تخیلات و واقعیت کمک کنید.
– هرگز دروغ گفتن را توجیه نکنید و در زندگی صداقت داشته باشید.
– از بروز واکنش منفی و بهخصوص خشونت هنگام دروغگویی یا پنهانکاری بپرهیزید.
– خصوصیات و تواناییهای مثبت کودک را پرورش دهید تا اعتماد به نفس او تقویت شده و بتواند در برابر دیگران بدون نیاز به خیالپردازی، خود را مطرح کند.
منبع:سلامت